رادینرادین، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

تیم سه نفره

بیست ماهگی

پسرم بزرگ شده. خیلی از کلمات را تکرار می‌کند و بعضی را هم استفاده می‌کند. مثلا در ظرف کلوچه را دیشب برداشت و گفت کلو٬ کلوچه می‌خواست. من یادش نداده بودم و حسابی کیف کردم.  لگو بازی را الان بیشتر از بقیه بازی‌‌ها دوست دارد. ساعت‌ها می‌نشیند و لگوها را به هم می‌چسباند. هر هفته یکبار یا دوبار به مرکز بازی سرپوشیده کودکان می‌رویم تا بازی کند. آنجا را خیلی دوست دارد و از دور دستم را ول می‌کند و می‌دود به سمت درش.  بیرون که می‌رویم من گوشه‌ای می‌نشینم و او تنهایی به گشت و گذار می‌پردازد. دارد استقلالش را تمرین می‌کند. خیلی پسر مهربانی است. خیلی هم شیطان...
7 مرداد 1394

تب

تب کرده. تعطیلات را به همراه خانواده دوستی که کودک پسر همسن رادین داشتند به مسافرت رفته بودیم. پارسا پسر میزبان و همسفرمان بعد از بازگشت از دریا تب کرد و تا دو روز تبش ادامه داشت. رادین در این مدت خوب بود. وقتی برگشتیم هم مشکلی نداشت. دیروز که برای کلاس آبرنگ خودم رادین را پیش خاله و مامانی گذاشته بودم هم کلی بازی کرده و کلی هم آب بازی٬ ساعت هشت شب که برگشتم خانه دیدم داغ است٬ در عرض یک ربع از سی و هفت و هشت دهم رسید به سی و هشت درجه. برایش شیاف استامینوفن گذاشتم و پاشویه کردم. تبش کمی تخفیف داشت اما تا حوالی سه صبح تب داشت و نوبت دوم استامینوفن را نیز دادم٬ بعد خنک شد تا حدود ساعت هشت و نیم صبح که دوباره داغ شد. الان نیم ساعتی است که ...
22 تير 1394

نوزده ماهگی

رادین شیطون ما دو روزه که وارد نوزده ماهکی شده. کلی به شیطنتاش تو این یه ماه اضافه شده. معنی همه حرفا و جملات رو متوجه می‌شه و قشنگ وقتی ازش می‌خوام کاری رو انجام بده٬‌مثلا کنترل رو بده یا بشین کارتون ببین غذاتم بخور٬ یا اگه اینو بخوری می‌ریم ددر یا مثلا توپت کو؟ و هر جمل دیگه‌ای رو دقیق می‌فهمه و عکس‌اعمل متناسب نشون می‌ده. از تختش می‌گیره و می‌ره توش اما برای امدن بیرون جاپا نداره برای همین دو تا از میله‌های تختش رو درآوردم که راه ورود و خروجش از اونجا باشه و امن باشه. زودم یاد گرفت و تا بیدار می‌شه دورتختیش رو می‌زنه بالا و ازونجا میاد بیرون. برای ما خیلی استقلال رادین...
8 تير 1394

آموزش تولت رفتن در هجده ماهگی

از دیروز رادین رو باز گذاشتم و پوشک نکردم. حتی بدون پوشک یه نیم ساعتی هم رفت بیرون با علیرضا خرید و آمد و البته خشک هم مانده بود. یک تکنیک سه روزه در اینترنت برای از پوشک گرفتن کودک پیدا کردم که دست و پا شکسته اجرایش می کنم. منتها فکر کنم بیشتر از سه روز زمان ببرد. تکنیکه این است: روز اول آموزش استفاده از لگن دستشویی همین که کودکتان بیدار شد شما هم از رخت خواب بلند شوید. او را از کمر برهنه کنید. شما و فرد کمکیتان به نوبت حواستان به او باشد تا ببینید که آیا نیازی به ادار یا مدفوع کردن دارد. در صورت نیاز به دستشویی، او را به نزدیک‌ترین لگن دستشویی ببرید. در تمام روز به او خوراکی شور یا غذای آبکی و مایعات زیادی بدهید تا زی...
12 خرداد 1394

کابوسی به نام واکسن هجده ماهگی

چهارشنبه صبح ششم خرداد ۹۴ رادین را بردیم برای چکاب و دریافت واکسن هجده ماهگی. سر یکسالگی رادین که دکتر ابطحی مسافرت بود تازه فهمیدم هیج دکتری واکسن نمی‌زند و همه به مراکز بهداشت مراجعه می‌کنند. واکسن یکسالگی که هیچ عارضه‌ای نداشت و اصلا نفهمید که کی به دستش تزریق کردند. رادین سر واکسن‌های دو٬‌چهار٬ و شش ماهگی‌اش هیچ وقت اذیت نشد٬ معمولا دو سه ساعتی درد داشت و یکم تا ۳۷.۸ گرم می‌شد اما تب هم نمی‌کرد٬ و همان روز هم قضیه ختم به خیر می‌شد. تصور می‌کردم که واکسن هجده ماهگی که نوبت دوم واکسن یکسالگی و یادآور اول واکسن سه‌گانه است هم اذیتش نکنه اما... روز قبل و صبح همان روز واکسن مرتب به راد...
10 خرداد 1394

بدون عنوان

من و علیرضا یه روز بهاری متوجه شدیم که رادین کوچولو قراره به جمعمون اضافه بشه. خیلی خوشحال شدیم و نزدیک بود همون لحظه اول بریم به همه بگیم٬ اما تصمیم گرفتیم یکم صبر کنیم تا دکتر نتیجه آزمایش رو ببینه و بعد به بقیه بگیم.  تو عروسی عمو محمد رادین که پنجم اردیبهشت ۹۲ بود فقط من و علیرضا و مامانی رادین از وجود این همراه نازنین خبر داشتیم و هی خودمون برای خودمون خوشحالی کردیم.  گذشت و گذشت تا روز ششم آذر صبح ساعت ۳! من که بی‌خواب شده بودم رفتم تلویزیون ببینم که متوجه شدم مشکلی پیش آمده٬ با علیرضا نیمه شبی خودمون رو به بیمارستان رسوندیم و تا صبح صبر کردیم که دکتر بیاد. دکتر که آمدگفت رادین داره دنیا میاد!!! یک ماه دقیقا ز...
3 خرداد 1394
1